پــرانه

ه مثل حسین. چ مثل علی.

چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۰۴ ق.ظ

خب
شما نباید یه حالی از ما بپرسید؟ 
گیرم من یادم رفته رفقام رو. شما چی؟ قدرِ اون اشک هایی که برای اخلاصت ریختم، قدر اون لحظه هایی که به نقاشی شمعت فکر کردم و ارائه ش دادم توی اون تاریکی غربت، هم نمیخوای قدمی برداری سمتم؟ 
توی چی، ابراهیم ِ حسین نام. به خاطر اون دیوونه بازی هات که دلم رفت برات، نمیخوای یه حالی از ما بپرسی؟ حالا هی بیا. با اون چشم های زلالت توی اتوبان نگاه کن به ما، به من. به من؟ نه. این نشد. باید بیای اسممو صدا بزنی تا بفهمم با منی. 
رفیق بودیم ناسلامتی.
بی معرفت.
کاش، مثل اون بنده خدایی که دستشو گرفتی، دست ِ منم می گرفتی.


+ خواننده ی عزیز. اینجا فعلا و یا دیگه، جنبه عمومی نداره. خصوصی هم نداره. کلا جنبه نداره. پاشو برو بساطتتو جمع کن از اینجا. چیزی دستگیرت نمیشه. آفرین. ما رم دعا کن.

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۰۴ ق.ظ
  • پر

نظرات  (۱)

تو نمی‌تونی به ما بگی بریم
مثل اونی که نمی‌تونه بگه نذری نپزید 😆

ضمنا، بهشون بگو منم دلم تنگ شده. منم تنهام. منم کمشون دارم. منم دلم برای نقاشی شمعشون تنگه. برای فهم مشترکمون از غربت. تمام.
پاسخ:
گفتم ... : )

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی