پــرانه

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است


استاد کارگردانی م نشانه های ظاهری معتقد بودن رو نداره. اما آدم جالبیه. اینکه چند بار زاویه دید پیش نماز رو مثال می زنه برای توضیح P.O.V از اون زاویه و اخرش با خنده میگه حالا هی امروز ما می رسیم به پیش نماز! بعد جدی میشه و انگار جوری که بخواد دفاع کنه میگه: البته در اصل اینطوری نبوده، یعنی اسلام اومده بود که با مسیحیت فرق داشته باشه ( و اونجوری که کشیش ها وای می ستن رو به مردم و بالا تر از اونا، نباشه).

فیلم (کوتاه) سازه! اما یه بار نگفت حدودن 200 تایی فیلم ساخته یا فلان جا برنده شده. یه بارم که بحث طوری که شد که مجبور شد بگه، کفت حالا من نمیخوام من من کنم ولی اون موقع فلان کارو کردیم ما... .


حالا اینها هیچی، اون قسمتی که درباره فیلم ایستاده در غبار و ... حرف زد رو دوست داشتم و برام خیلی جالب بود ...! اینجا گذاشتم لینکشو، پیشنهاد می کنم حتمن گوش بدید :)


دریافت فایل 


 + یه چیز دیگه هم که برام جالب بود نشستی بود که چند روز پیش باهاش داشتیم. گفت به نظر من اینطوریه اما ممکنه دفعه بعد خودم حرف خودم رو نقض کنم اما این چیزی بود که تا الان بهش رسیدم. دقیقا عین حرف شهید مطهری، که یه سری جلسات تحقیقی مثل اینکه گذاشته بودن که برن سخنرانا تحقیق و مطالعه کنن و بعد بیان در مورد یه موضوع مشخص صحبت کنند. اونجا هم مطهری گفت ممکنه بعدن به نتایج دیگه ای برسم و حرفم رو رد کنم. خلاصه حرفاشون شبیه به هم بود.

Man is a rational animal.

انسان، حیوان ناطق است.


در توضیح ناطق بودن انسان باید چند خط توضیح بدهیم که منظور از نطق، صرفا ویژگی ظاهری آن که سخن گفتن است نیست و اشاره به درک انسان از مفاهیم و تجزیه و تحلیل آنها دارد که نتیجه ش سخن گفتنی مبنی در استعداد فطری انسان در درک معانی و حوادث جهان پیرامون اوست و در واقع اشاره به عقل و قوای عقلانی وی دارد! 

حال آنکه، تعریف (یا ترجمه) رشنال خردگرا بودن اوست. 

.

.

.

خب یک کلمه بگید رشنال و قال قضیه رو بکنید! چه کاریه آدم و اینجوری می پیجونید دور خودش واس خاطر یه کلمه؟ یا به پیجش ذهنی عادت داشتید یا جنبه ی فان قضیه این بوده که چرخش ذهن مردم رو حول محور خودشون ببینید. بالاخره هر کس به سرگرمی ای نیاز داره و هر قشری سرگرمی مخصوص به خود. 


  منتظر پاسخ تان هستم.

  ارادت مند شما ،                              

  ناطقِ رشنال از عالم ماده.

سوار ماشینی شدم که روی صندلی کنار راننده پسر جوانی نشسته بود. راننده سلام گرم و محترمانه ای کرد و به من روز بخیر گفت. موقع پیاده شدن هم برایمان روزی پربرکت آرزو کرد و ما را به خدای بزرگ سپرد، با یک انرژی و لحن خاص ِ قشر ادیب و فرهیخته ی ایرانی.

دمش گرم، روحمان را جلا داد :)


+ حقیقت این است که دیار غربت فرهنگ سلام کردن را از من ربوده بود !


از آدم هایی که به خودشون خیلی اجازه ی اشتباه کردن میدن و آدم رو جایزالخطا می دونن و بر این جایز بودن هم اصرار دارند، از آدم هایی که تو اشتباه کردن از دایره ی شخصی خودشون خارج می شند و بقیه رو هم تحت الشعاع اشتباهات خودشون قرار میدن، باید دوری کرد! 


دسته ی بعد آدم هایی که هیچی برا از دست دادن ندارند! اینو زیاد شنیدید اما شاید از نزدیک ندیدید این دسته از آدم ها رو.

آدم هایی که نه اعتقاد چندانی دارن، نه خانواده ای محکم و پایدار نه تحصیلات بالا و انگیزه و هدفی تو زندگی ... تازه انگیزه داراشون هم گاه بدترند. چون برای رسیدن به خواسته ی خودشون اعتقاد راسخ دارند و ثابت قدمند.


+ پی نوشت: امید داشتن به بخشش خدا خیلی خوبه اما نه طوری که به آدم جسارت گناه کردن بده، اونم تو ظلم به مردم. حق الناس رو رعایت نکردن بیچاره می کنه آدمو ... ! واسه همین میگن خوف و رجا رو با هم داشته باشید.

واقعیت اینه که، از آدم های خیلی مذهبی با ظاهر مذهبی (اینجا جنس مذکر مد نظره) و مخصوصن ولایی (اینجا منظور هر دو جنس مذکر و مونثه) می ترسم! یه جور تهدید و ترس از آینده حس می کنم، یا شاید بهتر باشه بگم احساس عدم امنیت، و حصر و محدودیت فکری و عملی!


واسه همین اصولن منی که خودم مسلمانم و محب اهل بیت، وقتی تو اینستام می بینم این دسته از آدما ادم کردن فالو بک که نمی کنم هیچ، ریکواستشونم رد می کنم ... . 

موندم اونایی که به خود دین هم دافعه دارن چه حسی دارن !