پــرانه

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است


اخم نکن خدا، 
جایی ندارم برم.


* لا اله الا الله الجلیل الجبار... لا اله الا الله العزیز الغفار ... .

مرسی که انقد خوب و مهربونی که بهم قدرت اختیار میدی. که بهم ازادیِ فقط تفکر نه، آزادی بیان و عمل میدی! 
امیدوارم از این نعمتت طوری استفاده کنم که باعث عاقبت بخیریم شه :) 


تو از جنسِ این ادما نیستی.

به نظرم تنها چیزی که میتونه ادمو نگه داره، محبت شماست! 
ینی وقتی از همه چیز می بری و میگذری یا دور میشی، همین اسم شماست که مایه تسلی است. که انگار هنوز یادم می نذازید به یادم هستید، به فکرم هم!؟ 
خوب میدونید که اگه هوامو نداشته باشید، دیگه اینجا برام ته دنیاست، ته زندگی.
به لطف و کرم و رحمت و نعمت بی انتهاتون فکر میکنم که این حرفارو میزنم، وگرنه که ... هرکاری کنید حق با شماست. اما مگه حق جز اینه که رافت هم مال شماست؟ 
بنده نوازی بفرمایید،
کمی خسته ایم.

+ من وقتی این وبلاگو زدم ادرسشو به سه چار نفر دادم. و بعد از اون هم به کسی ادرس ندادم. تو وبلاگی هم جز وبلاگ همون دو سه نفر کامنت نذاشتم. طبیعتا همین ٣٠ نفری هم که گاهی میایید وبلاگم برام سواله از کجا میاید :) کلمات کلیدی هم اصولا نمیزنم که کسی از طریق سرچ تو گوگل بیاد اینجا. خلاصه اینکه ممنون که اینجا رو میخوندید و خوب و بدش رو دنبال کردید. اما سکوت همیشه قشنگ نیست! و برعکس گاهی زجر اور و به شدت دوست نداشتینه. حداقل برای من. البته این توصیفی که کردم تو این وبلاگ خیلی صدق نمیکنه. فقط ترجیح میدم حالا که کامنت نمیذارید کلا کلید ارسال نظر رو ببندم شاید حس تنهایی کمتری بهم بده، شایدم بیشتر، نمیدونم! اما خب تقصیر خودتونه ؛) اخه که چی ادم بخونه و دنبال کنه و هی سکوت کنه. 
+ دعام کنید :)