رازهای سربسته
چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۸ ق.ظ
شاید تو ندونی چه خاطره ِ تلخی، چه ترس و یاسی از همراهی با آدمها تو دلم نشسته ... و تو چه قدر تو تموم اینها سهیم بودی.
شاید هم بدونی و برات مهم نباشه.
اما می ترسم از تجربه دوباره، از اینکه باز تکرار شه و اینبار دیگه هیچی نتونه پایبندم کنه ... !
- چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۸ ق.ظ